اناجیل واعمال رسولان رسالات پولس رسول رساله عبرانیان رساله یعقوب رسالات پطرس رسول رسالات یوحنا رسول رساله یهودا کتاب مکاشفه
انجیل متی رومیان افسسسیان دوم تسالونیکیان عبرانیان یعقوب اول پطرس اول یوحنا یهودا مکاشفه
انجیل مرقس اول قرنتیان فیلیپیان اول تیموتاوس دوم پطرس دوم یوحنا
انجیل لوقا دوم قرنتیان کولسیان دوم تیموتاوس سوم یوحنا
انجیل یوحنا غلاطیان اول تسالونیکیان تیطس
اعمال رسولان فلیمون
فهرست کلام خدا: عهد جدید X   پنجره را ببندید




کتاب مقدس برای همه فصول (۳)

بخش «کتاب مقدس برای تمام فصول» شامل بررسی ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس است. با مطالعه یک فصل در هفته، شما در طول یک سال (۵۲ هفته) شناخت عمیق تری از حقایق و تعالیم اساسی کلام خدا حاصل می کنید و تصویری جامع از کل کتاب مقدس در ذهنتان شکل می گیرد. ( همه آیات از ترجمه فارسی هزاره نو و گاهی از ترجمه قدیم فارسی کتاب مقدس برگزیده شده اند.)
برای درک بهتر می توانید ابتدا فصل مورد بحث را در بخش انتهایی این صفحه بخوانید؛ سپس بررسی آن را در ابتدای همین صفحه دنبال کنید.

بررسی کتاب پیدایش فصل سوم (عهد قدیم)

با عرض سلام خدمت همه دوستان، ادوارد سرکیسیان هستم. مطالعه فصلی دیگر از ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس را آغاز می کنم. فصل سوم کتاب پیدایش یکی از فصل های کلیدی کتاب مقدس محسوب می شود زیرا به چرایی وضعیت اسفناک انسان و دنیایی که در آن زندگی می کند جواب می دهد و علل آن را برای ما روشن می سازد. راستی چرا باید بیماری، قحطی و خشکسالی، جنگ و کشمکش، جدایی و شقاق، بلایای طبیعی و در نهایت مرگ در دنیا وجود داشته باشد. آیا مرگ یک پدیده طبیعی است؟ راستی چرا خدایی که سرچشمه حیات است و ستارگان و کهکشان هایی را آفریده که میلیارد ها سال دوام دارند به انسان که اشرف مخلوقات است فقط طول عمری متوسط حدود ۷۰-۸۰ سال بخشیده است ؟ آیا دنیای کنونی ما که در بحران و آشفتگی است و به سمت قهقرا پیش می رود براستی همان دنیای ایده آلی است که خدا آن را در ابتدای خلقت آفرید و اعلام کرد که بسیار نیکو بود؟ منشا شرارت و گناه چیست؟ آیا انسان ها در بدو تولد بسیار دوست داشتنی و فرشته های نازی هستند که بعد ها تحت تاثیر محیط و آموزش و پرورش و ده ها عامل دیگر بیرونی به دیو صفتان بزرگسال تبدیل می شوند یا اینکه شرارت در سرشت و فطرت آنها از همان بدو تولد وجود دارد و صرفا با توجه به شرایط زندگی و اینکه تحت چه فرهنگ و جامعه و باورهایی پرورش یابند آن شرارت به شکل های مختلف در آنها جلوه می کند؟ و اگر چنین است آیا امیدی به نجات انسان از این وضعیت مرگبار وجود دارد؟ آیا انسان ها می توانند از مرگ نجات یابند و تا ابد زندگی کنند؟ آیا اکسیر جوانی صرفا آرزویی بر باد رفته است یا اینکه در جایی چشمه ای معجزه آسا وجود دارد که با نوشیدن جرعه ای از آن دیگر هرگز مرگ را تجربه نکنیم؟ راستی مرگ چیست؟ چرا باید از این هیولای مخوف بترسیم؟ جواب تمام این سوالات اساسی را می توان در فصل سوم کتاب پیدایش کتاب مقدس یافت و هدف من این است که به یکایک این سوالات پاسخ دهم. با من در این سفر پر پیچ و خم به گذشته ای دور همراه باشید تا در ذهن خود شاهد واقعه ای عجیب در باغ عدن باشیم و آن را به دقت دنبال کنیم شاید بعد از این مطالعه علامت سوال های بسیاری را که سال هاست در ذهن و ضمیر تان تاخت و تاز می کنند و شما را خسته و فرسوده کرده اند برای همیشه پاک کنید. فصل سوم کتاب پیدایش این چنین آغاز می شود:

1و اما مار از همۀ وحوش صحرا که یهوه خدا ساخته بود، زیرکتر بود. او به زن گفت: «آیا خدا براستی گفته است که از هیچ‌یک از درختان باغ نخورید؟» 2زن به مار گفت: «از میوۀ درختان باغ می‌خوریم، 3اما خدا گفته است، ”از میوۀ درختی که در وسط باغ است مخورید و بدان دست مزنید، مبادا بمیرید.“» 4مار به زن گفت: «به‌یقین نخواهید مرد. 5بلکه خدا می‌داند روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز خواهد شد و همچون خدا شناسندۀ نیک و بد خواهید بود.» 6چون زن دید که آن درخت خوش‌خوراک است و چشم‌نواز، و درختی دلخواه برای افزودن دانش، پس از میوۀ آن گرفت و خورد، و به شوهر خویش نیز که با وی بود داد، و او خورد. 7آنگاه چشمان هر دوی آنها باز شد و دریافتند که عریانند؛ پس برگهای انجیر به هم دوخته، لُنگها برای خویشتن ساختند. پیدایش ۳: ۱-۷

در آیه اول دانستن هویت مار بسیار ضروری است زیرا با ورود این موجود زیرک به باغ عدن گویی همه معادلات به هم می ریزد ، همه چیز رنگ می بازد و چهره جهان هستی دگرگون می شود.
کلام خدا به این سوال پاسخ می دهد. در فصل ۱۲ : ۷-۹ کتاب مکاشفه آخرین کتاب عهد جدید که به قلم یوحنا رسول نوشته شده است چنین می خوانیم:

7و ناگهان جنگی در آسمان درگرفت. میکائیل و فرشتگانش با اژدها جنگیدند و اژدها و فرشتگانش در برابر آنان به پیکار ایستادند، 8امّا شکست خوردند و پایگاه خود را در آسمان از دست دادند. 9اژدهای بزرگ به زیر افکنده شد، همان مار کهن که ابلیس یا شیطان نام دارد و جملۀ جهان را به گمراهی می‌کشاند. هم او و هم فرشتگانش به زمین افکنده شدند.

بنابراین هویت آن مار کهن مشخص شد. آن مار همان ابلیس یا شیطان است که بر ضد خدا طغیان کرد و قصدش نابودی آفرینش زیبا و کامل و بدون نقص خدا بود. اما شیطان کیست؟ کلام خدا به این سوال نیز هرچند ضمنی و کمی پوشیده جواب می دهد و هویت و وضعیت این موجود غیر مادی را روشن می سازد. کتاب حزقیال نبی نوری هر چند کم سو بر این موضوع می تابد: حزقیال نبی ۲۸: ۱۱-۱۷

11کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: 12«ای پسر انسان، بر پادشاه صور مرثیه‌ای بسرا و او را بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید…

دقت کنید در اینجا خداوند به حزقیال نبی می گوید برای پادشاه صور نبوت کند. صور و صیدون دو شهر مجاور سرزمین یهودیه و در حاشیه دریای مدیترانه بودند که خداوند این دو شهر را به دلیل شرارت ساکنانش داوری کرد ولی به نظر می رسد که این نبوت به طور غیر مستقیم خطاب به شیطان است که پادشاه صور را در اختیار دارد و از طریق وی نقشه های شومش را پیش میبرد زیرا آیاتی که می خوانم ابدا برای یک انسان صدق نمی کند. خداوند در ادامه می گوید:

«تو الگوی کمال بودی، آکنده از حکمت و کامل در زیبایی. 13تو در عدن بودی، در باغ خدا،
{دقت کنید این عدن و باغ خدا با عدنی که آدم و حوا در آن ساکن بودند فرق دارد در اینجا منظور فردوس برین است و باغ عدن زمینی نمادی از آن واقعیت آسمانی بود.} در ادامه می گوید:
و هر گونه سنگ گرانبها زینت تو بود: لعل و یاقوت زرد و الماس، زِبَرجَد و عقیق و یشب، یاقوت کبود و فیروزه و زمرّد. نگین‌دانها و کنده‌کاریهایت از صنعت طلا بود؛ اینها همه، در روز آفرینشت مهیا شده بود.
{مجددا توجه کنید که همه این ها، تشبیهاتی ملموس از واقعیت های غیر مادی است و واضح است که بیان کننده این واقعیت است که این فرشته یا موجود آسمانی بسیار پرجلال و پرشکوه بوده است.}
14تو کروبیِ مسح شدۀ سایه‌گستر بودی،
{کروبیان ، فرشتگان بلند مرتبه ای هستند که در حضور خدا می ایستند و او را خدمت می کنند. همه این ها نشان از مقام رفیع این موجود آسمانی است.}
و من تو را برقرار داشته بودم؛ تو بر کوهِ مقدسِ خدا بودی، و در میان سنگهای آتشین می‌خرامیدی.
15از روزی که آفریده شدی، تا روزی که شرارت در تو یافت شد، در طریقهایت کامل بودی. 16اما از کثرت سوداگریت، بطن تو از خشونت آکنده شد، و گناه ورزیدی. پس تو را چون چیزِ نجس از کوه خدا بیرون افکندم، و تو را ای کروبیِ سایه‌گستر، از میان سنگهای آتشین نابود کردم. 17دلت از زیبایی‌ات مغرور گشت، و به سبب فّر و شکوهت، حکمت خویش را فاسد گردانیدی. پس تو را بر زمین افکندم…

در مکاشفه اشاره ایست به اینکه در جنگ روحانی آسمانی یک سوم فرشتگان آسمان به شیطان پیوستند و با وی سقوط کردند. مکاشفه ۱۲ : ۳و۴

«3آنگاه نشانی دیگر در آسمان پدیدار شد: اژدهایی سرخ‌فام و عظیم که هفت سر داشت و ده شاخ، و هفت تاج بر سرهایش بود. 4دُمش یک سوّم ستارگان آسمان را جاروب کرد و بر زمین فرو ریخت.»

بنابراین شیطان که کروبی سایه گستر و فرشته ای بسیار بلند مرتبه ای بود به دلیل زیبایی اش مغرور گشت و از وضعیت خود سقوط کرد و بر علیه خداوند طغیان ورزید.
مرگ ابدی در جهنم سرنوشت نهایی شیطان و فرشتگان شریر خواهد بود. به نظر می رسد که در این رویداد شیطان و فرشتگان شریر، بدن های پرشکوه آسمانی خود را نیز از دست داده اند و هم اکنون روح های سرگردانی در اتمسفر زمین و حول و حوش آن هستند و به همین دلیل به شدت مایلند که انسان ها را تحت نفوذ و اختیار خود قرار دهند و آنها را از خداوند دور سازند و در نهایت باعث هلاکت انسان ها شوند. این موجودات بسیار قدرتمند، هوشمند و تهی از هر گونه نیکویی الهی می باشند و تحت فرمانروایی شیطان قرار دارند. البته مطالب بسیاری نیز می توان به این توضیحات افزود که در اینجا نیازی نیست فقط به یاد داشته باشید که شرارت و بدی مانند سرما وجود خارجی ندارد بلکه همانطور که عدم وجود گرما علت سردی است عدم نیکویی خدا نیز علت شرارت است؛ این بدین معناست که شرارت آفرینش و خلقت خدای نیکوی مطلق نیست بلکه عدم و خلا نیکویی خدا است.
واقعه سقوط شیطان و فرشتگان شریر در مقطع زمانی بین فصل اول و سوم کتاب پیدایش اتفاق می افتد و سرو کله شیطان در قالب ماری در باغ عدن ظاهر می شود.
خبر نوید بخش این است که در همه این وقایع خدا حاکم مطلق است و همه چیز مو به مو مطابق نقشه های او پیش می رود و هیچ چیزی خارج از طرح ها و برنامه های ازلی وی اتفاق نمی افتد. هر حرکت شیطان و فرشتگان شریر، صرفا نقشه های الهی را یک قدم جلو می برند!
تسلی ایمانداران واقعی به مسیح در این است که همه چیز مطابق نقشه خدا به پیش می رود و جای هیچ نگرانی نیست!
با این مقدمه اجازه دهید مجددا به باغ عدن زمینی در فصل سوم کتاب پیدایش برگردیم و به دقت سخنان آن مار کهن را بررسی کنیم.
او به زن گفت: «آیا خدا به راستی گفته است که از هیچ‌یک از درختان باغ نخورید؟»
دقت کنید وی با زیرکی تمام جمله را به صورت منفی مطرح می کند و شک و تردیدی در ذهن حوا نسبت به خدا و نیکویی او بوجود می آورد و با این سوال، شیطان می خواهد این باور را در حوا القا کند که خدا، پادشاه و حاکمی نیکو نیست بلکه دیکتاتوری است که آزادی و استقلال او را محدود کرده است. این در حالی است که در فصل دوم پیدایش مکتوب است:

16 و خداوند خدا آدم‌ را امر فرموده‌، گفت‌: «از همۀ درختان‌ باغ‌ بی‌ممانعت‌بخور، 17 اما از درخت‌ معرفت‌ نیك‌ و بد زنهار نخوری‌، زیرا روزی‌ كه‌ از آن‌ خوردی‌، هرآینه‌ خواهی‌ مرد.»

زیرکی شیطان از سوالی که از حوا می پرسد کاملا مشهود است همین باعث شد که در ذهن حوا نسبت به نیکویی مطلق خدا و فرامینش شک و تردید ایجاد شود و پاسخ حوا دقیقا منعکس کننده این موضوع است. حوا در پاسخ به مار می گوید:

2زن به مار گفت: «از میوۀ درختان باغ می‌خوریم، 3اما خدا گفته است، ”از میوۀ درختی که در وسط باغ است مخورید و بدان دست مزنید، مبادا بمیرید.“»

دو نکته در این پاسخ بسیار چشمگیر است اول اینکه حوا بجای اینکه بگوید«ما از همه درختان باغ بی ممانعت میخوریم بجز یکی» گویی با کمی تردید و دودلی جواب می دهد «از میوۀ درختان باغ می‌خوریم،» و در پاسخش کلمه «همه» را حذف می کند.
دومین نکته این است که جمله «بدان دست مزنید.» را به کلام خدا اضافه می کند که نشان می دهد، تاکتیک مخوف شیطان بسیار کارساز بود؛ این در حالی است که خدا گفته بود «از همۀ درختان‌ باغ‌ بی‌ممانعت‌بخور، 17 اما از درخت‌ معرفت‌ نیك‌ و بد زنهار نخوری‌، زیرا روزی‌ كه‌ از آن‌ خوردی‌، هرآینه‌ خواهی‌ مرد.»
در این مقطع حوا در لبه پرتگاهی مرگبار که سرنوشت همه انسان ها به آن گره خورده، ایستاده بود. اما آن مار کهن که هر لحظه به هدف شومش نزدیک تر میشد؛ ضربه نهایی و مهلک را وارد و کار را یکسره می کند.

۴مار به زن گفت: «به‌یقین نخواهید مرد. 5بلکه خدا می‌داند روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز خواهد شد و همچون خدا شناسندۀ نیک و بد خواهید بود.»

توجه کنید که مار، خدا را به دروغگویی متهم می کند زیرا خدا گفته بود «به یقین خواهید مرد» و از سویی دیگر گویی خدا چیزی بسیار با ارزش یعنی «دانستن نیک و بد» را از آنان دریغ داشته بود!!
جالب این است که کلام خدا در فصل اول تاکید می کند که آدم و حوا شبیه خدا آفریده شده بودند و برترین مقام و موقعیت را در بین تمام موجودات داشتند و از نظر شعور، هوشمندی، عقل و درایت، قدرت تفکر و استدلال، ظرفیت محبت و عشق ورزیدن و برقراری رابطه و صدها صفت نیکو و عالی دیگر برترین خلقت خدا بر روی کره زمین بودند و خدا هیچ چیز نیکو را از آدم و حوا دریغ نداشته بود؛ ولی شیطان موفق شد حوا را فریب دهد. در آیه ۶ می خوانیم:

۶ چون زن دید که آن درخت خوش‌خوراک است و چشم‌نواز، و درختی دلخواه برای افزودن دانش، پس از میوۀ آن گرفت و خورد، و به شوهر خویش نیز که با وی بود داد، و او خورد.

دقت کنید که درخت معرفت نیک و بد هیچ ارجحیتی نسبت به درختان دیگر باغ نداشت و یک درخت معمولی بیش نبود. در واقع نافرمانی از خدای عادل، نیکو و قدوس مطلق، همان بدی بود که تجربه کردند. حوا که به همراه آدم در لبه دره ایستاده بودند به ته دره سقوط کردند و بدین ترتیب گناه و نافرمانی از خدا وارد دنیای مادی شد و دانستن بدی، مرگ را برای آنان به ارمغان آورد!
خدا به عنوان کمال مطلق که عدالت و قدوسیت و نیکوی اش بی نهایت است هرگز گناه را تحمل نمی کند. بدین ترتیب رابطه خدا با انسان گسسته شد و آدم و حوا بلافاصله از نظر روحانی مردند. در اینجا یادآوری این نکته ضروری است که منظور از مرگ ابدی این است که روح انسان فاقد حیات و خوشبختی خداست و این موضوع با «وجود داشتن» متفاوت است. مرگ ابدی به معنای« نیستی و عدم وجود» نیست زیرا همانطور که قبلا اشاره کردیم روح انسان و موجودات غیر مادی مانند فرشتگان، ابدی است و مطابق اراده خداوند، روح تا ابد وجود دارد و از این نظر شبیه خدا است. زمانی که می گوییم روح می میرد بدین معنی نیست که از بین می رود و دیگر وجود ندارد بلکه به معنای این است که دیگر حیات و خوشبختی، محبت، شادی ، آرامش، محبت و نور الهی را تا ابد نمی تواند تجربه کند. مانند لامپی که به دلیل نبودن الکتریسیته خاموش است ولی وجود دارد. علاوه بر این خدا به دلیل عدالت مطلقش هیچ گناه و خطایی را بدون مجازات نمی گذارد و ارواح مرده مطابق معیار عدالت الهی مجازات خواهند شد و ابدیت را در جهنم سپری خواهند کرد. اما در آیه ۷ می خوانیم:

7آنگاه چشمان هر دوی آنها باز شد و دریافتند که عریانند؛ پس برگهای انجیر به هم دوخته، لُنگها برای خویشتن ساختند.

توجه کنید که تفاوت بی نهایت بین معرفت خدا از بدی با معرفت انسان از بدی است؛ زیرا خدا بدون اینکه بدی را تجربه کند آن را می شناسد ولی آدم و حوا بدی را با تمام وجودشان تجربه کردند. همانطور که تفاوت بزرگی است بین پزشک آنکالوژیستی که شناخت کاملی از بیماری سرطان دارد با بیماری که سرطان را با تمام وجودش تجربه کرده است و او را به سمت مرگ سوق می دهد. بدین ترتیب چشمان آدم و حوا باز شد و بلافاصله عریانی خویش را درک کردند. ولی این صرفا به خاطر عریانی فیزیکی نبود بلکه بخاطر عریانی روح شان بود که از خدا گسسته شده بودند و احساس عمیق گناه را تا مغز استخوانشان تجربه می کردند. آنها دیگر آدم و حوای معصومی نبودند که هیچگونه شهوت و خود پرستی در آنها وجود نداشت بلکه تبدیل به موجودات پستی شده بودند که گناه بر آنان حکمرانی می کرد و مانند قبل موجودات آزادی نبودند و تصویر خدا در انسان مخدوش شده بود؛ انسان سقوط کرده بیشتر شبیه شیطان است تا خدا!
احساس آزار دهنده گناه، آرامش ، شادی و صلح را از انسان سلب می کند و اضطراب، ترس ، آشفتگی و جدایی جایگزین آنها می شود.
جالب اینجاست که آدم و حوا برای پوشاندی عریانی خود از برگهای درخت انجیر لُنگ ها یا پوشش هایی برای خود درست کردند. این لباس نمادی از تقلا و کوشش انسانی برای پوشاندن عریانی روحانی و گناه است ولی هرگز نمی تواند عریانی روحانی را بپوشاند همچنانکه برگهای درخت انجیر برای پوشاندن عریانی فیزیکی آدم و حوا کافی نبود. مطابق اراده خدا دیگر زمان هرگز قابل بازگشت به حالت اول نیست و زمان فقط به جلو حرکت می کند! آدم و حوا و جهان مادی نسبت به دنیای زیبا و ایده آل اولیه دگرگون و به دنیایی پر از نقص و کاستی تبدیل شدند و سرو کله خار و خس و شوره زار،درد و تلخی ظاهر شد؛ بدتر از همه با گسسته شدن رابطه انسان با خدایی که سرچشمه محبت است، کینه و دشمنی و جدایی پدیدار گشت. آیات بعدی این موضوع را روشن می سازد:

8… و آدم و زنش خود را از حضور یهوه خدا در میان درختان باغ پنهان کردند. 9ولی یهوه خدا آدم را ندا در داده، گفت: «کجا هستی؟» 10گفت: «صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا که عریانم، از این رو خود را پنهان کردم.» 11خدا گفت: «که تو را گفت که عریانی؟ آیا از آن درخت که تو را امر فرمودم از آن نخوری، خوردی؟» 12آدم گفت: «این زن که به من بخشیدی تا با من باشد، او از آن درخت به من داد و من خوردم.»

همانطور که قبلا اشاره کردم احساس گناه سراسر وجود آدم و حوا را فرا گرفته بود و از صدای خدا به شدت هراسان شدند و از حضور خدا فرار کردند. نه تنها رابطه عمودی آدم و حوا با خدا گسسته شده بود بلکه رابطه افقی آدم با حوا نیز دستخوش تحول شد و رو به زوال نهاد. دقت کنید در پاسخ به سوال خدا، آدم بلافاصله حوا را ملامت می کند و او را مقصر می داند:

12آدم گفت: «این زن که به من بخشیدی تا با من باشد، او از آن درخت به من داد و من خوردم.»

آدم نه تنها حوا را مقصر می داند بلکه به طور غیر مستقیم خدا را نیز زیر سوال می برد « این زن که به من بخشیدی تا با من باشد!»
رابطه و محبت و آزادی، سه جوهره اصلی وجود هستند که با سقوط انسان جای خود را به شقاق و جدایی، کینه و دشمنی و اسارت و بردگی دادند. توجه کنید این بدین معنی نیست که انسان کلا عاری از خصوصیات عالی الهی است بلکه با سقوط انسان به شدت تصویر خدا در انسان مخدوش و از مقام رفیع و والای خود در منجلاب کژراهی و گناه غرق شده است؛ هر چند هنوز هم کورسویی از شمع الهی در ذهن و ضمیر تاریک همه انسان ها می درخشد و همین به زندگی انسان سقوط کرده معنی می بخشد.
بنابراین وقتی می گوییم سرشت انسان سقوط کرده کاملا گناه آلود است بدین معنی نیست که دیگر خبری از نیکویی در وجودش نیست و صد در صد غرق در شرارت است بلکه بدین معنی است که همه جوانب وجودی انسان از شعور ،عقل و اراده گرفته تا احساس و عواطف متاثر از گناه است و از وضعیت ایده آل اولیه افول کرده است. نتیجه تلخ گناه و جدایی از خدایی که سرچشمه حیات و زیبایی، توازن و سازگاری و آرامش است در آیات ۱۶ تا ۱۹ منعکس شده است.

16و به زن گفت: «درد زایمان تو را بسیار افزون گردانم؛ با درد، فرزندان خواهی زایید. اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود، و او بر تو فرمان خواهد راند.» 17و به آدم گفت: «چون سخن زنت را شنیدی و از درختی که تو را امر کردم از آن نخوری خوردی، به سبب تو زمین ملعون شد؛ در همۀ روزهای زندگی‌ات با رنج از آن خواهی خورد. 18برایت خار و خَس خواهد رویانید، و از گیاهان صحرا خواهی خورد. 19با عرق جبین نان خواهی خورد، تا آن هنگام که به خاک بازگردی که از آن گرفته شدی؛ چراکه تو خاک هستی و به خاک باز خواهی گشت.»

بدین ترتیب درد ، غم و مرگ تدریجی فیزیکی علاوه بر مرگ آنی روحانی بر انسان خاکی چیره گشت. در قسمت دوم آیه ۱۶ خدا به زن می گوید «اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود، و او بر تو فرمان خواهد راند.» کلمه عبری {‌ تِشوکاه teshuqah} که در اینجا اشتیاق ترجمه شده است دقیقا کلمه ای است که در فصل چهارم پیدایش نیز بکار رفته است:

6آنگاه خداوند به قائن گفت: «از چه سبب خشمگینی و چرا دلریش گشته‌ای؟ 7اگر آنچه را که نیکوست انجام دهی، آیا پذیرفته نمی‌شوی؟ ولی اگر آنچه را که نیکوست انجام ندهی، بدان که گناه بر در به کمین نشسته و مشتاق توست، اما تو باید بر آن چیره شوی.»

در اینجا معنی کلمه « مشتاق» این است که گناه می خواهد بر تو تسلط یابد یا بر تو چیره شود یا بر تو حکمرانی کند.
بنابراین در آیه ۱۶ منظور خدا این نیست که زن عاشق شوهرش است ولی شوهرش بر او فرمان خواهد راند. بلکه از کشمکش بین مرد و زن بر سر قدرت صحبت می کند و اینکه زن همیشه خواهان کنترل و فرمانروایی بر مرد است و همین باعث کشمکش و درگیری دائمی بین آنها خواهد بود. و در نهایت در آیات ۲۳ و ۲۴ می خوانیم:

23پس یهوه خدا آدم را از باغ عدن بیرون راند تا بر زمین که از آن گرفته شده بود زراعت کند. 24پس آدم را بیرون راند، و در جانب شرقی باغ عدن کروبیان را قرار داد و شمشیری آتشبار را که به هر سو می‌گشت، تا راه درخت حیات را نگاهبانی کند.

درخت حیات ، نمادی از حضور خدا در باغ عدن زمینی بود و آدم و حوا با نافرمانی از خدا از خوردن آن برای همیشه محروم شدند و از حضور خدا یعنی از باغ عدن زمینی بیرون رانده شدند و بجای اینکه باغ عدن زمینی با تکثیر نسل آدم و حوا گسترش یابد تا کل کره خاکی را در برگیرد به تدریج از سطح زمین ناپدید گشت و برای همیشه از دسترس انسان خارج گشت. به احتمال قوی آدم و حوا تا آخر عمرشان آرزوی برگشت به آن باغ زیبا و شگفت انگیز را داشتند و این آرزو را به فرزندان و نسل های بعدی نیز منتقل کردند. تا به امروز نیز نزد جوامع و فرهنگ های مختلف آرزوی رسیدن به مدینه ای فاضله وجود دارد و در ایدئولوژی های مختلف هدف نهایی انسان، ورود و دسترسی به همین باغ عدن است هر چند که نام های مختلفی به آن اطلاق می گردد.
اما رویداد تلخ و مرگبار سقوط انسان و ورود گناه و مرگ به جهان هستی به همین سادگی در اینجا به پایان نمی رسد. اگر این چنین می بود یعنی نقشه های خدا باطل می شدند و شیطان پیروز میدان جنگ می بود و پرچم شرارت و بدی بر جهان مادی تا ابد به اهتزاز در می آمد.
اما خدا که حاکم مطلق و گرداننده هر صحنه نمایشی در این جهان هستی است نقشه های شیطان را نقش بر آب کرد و نشان داد که اوست که تا ابد پادشاه مطلق و ازلی و ابدی است و هیچ کس و هیچ چیزی چه مادی و چه غیر مادی هرگز نمی توانند حتی یک نقطه از طرح ها و برنامه های او را تغییر دهند یا آنها را به تاخیر اندازند.
این واقعیت ما را به مهم‌ترین آیه فصل سوم یعنی آیه ۱۵میرساند:

15میان تو و زن، و میان نسل تو و نسل زن، دشمنی می‌گذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنۀ وی را خواهی زد.»

درک و تفسیر صحیح این آیه، در واقع شاه کلیدی برای باز کردن و درک دقیق همه تعالیم و پیشگویی های کل کتاب مقدس است. اجازه دهید دقیق‌تر به آن نگاه کنیم. در اینجا خداوند به مار می‌گوید چونکه تو زن را فریب دادی و باعث سقوط انسان شدی بین تو و زن و بین نسل تو و نسل زن دشمنی می گذارم.‌ نسل شیطان شامل خود شیطان ، فرشتگان شریر و همه انسان هایی است که تحت اختیار او و جز ملکوت ظلمت شیطان هستند.‌ اما منظور خداوند از نسل زن چیست ؟ اگر دقت کنید در ادامه خداوند می‌گوید او یعنی نسل زن سر مار را خواهد کوبید و تو (یعنی مار) پاشنه او را خواهی زد. ضمیر « او» که همان نسل زن است به عبری «مفرد و مذکر» است. اما این شخص کیست که اولا از نسل زن است و دوما قادر است سر مار را بکوبد. این در حالی است که نسل زنی در دنیا وجود ندارد همه انسان هایی که پا بر کره خاکی نهاده اند از نسل مرد هستند و این مرد است که باعث تداوم نسل میشود. پس نسل زن در اینجا چه معنا دارد؟ از سوی دیگر همه می دانیم که کوبیدن سر مار به معنی نابود کردن آن است و شخصی که مطابق این پیشگویی شیطان را نابود خواهد کرد به طبع باید قدرتی بسیار بیشتر از شیطان داشته باشد. هیچ انسانی یا حتی فرشته ای در کل هستی چنین قدرتی ندارد؛ فقط و فقط خدا می تواند شیطان را شکست دهد و نابود سازد. همچنین توجه کنید که در این متن شکست دادن شیطان صرفا به معنای نابود کردن شیطان نیست بلکه باطل کردن کار شیطان در رخداد سقوط انسان نیز است. کسی می تواند مدعی شود که بر شیطان، پیروزی کامل را حاصل کرده است که بر مرگ و گناه و شرارت نیز پیروز شود که انسان ها را به اسارت خود درآورده اند. بنابراین نقش شخصی که از نسل زن باید ظهور کند نه تنها نابودی شیطان است بلکه نجات انسان ها از گناه و مرگ ابدی نیز می باشد؛ به طبع لقب نجات دهنده برازنده این فرد است. او از یک سو نجات دهنده انسان ها از گناه و مرگ ابدی است و از سوی دیگر خداوندی است که بر شیطان و فرشتگان شریر غلبه می کند و آنها را تا ابد نابود خواهد ساخت. و این شخص کسی جز عیسی مسیح خداوند نیست. مریم باکره با معجزه روح خدا حامله شد و عیسی را به دنیا آورد و از این نظر عیسی از نسل آدم و حوا و انسان سقوط کرده نیست؛ او «انسان دوم یا آدم دوم است» زیرا کسی که انسان را از گناه نجات می دهد خود نمی تواند از نسل گناهکار و سقوط کرده آدم و حوا باشد. پس راز نسل زن در اینجا آشکار می گردد. فقط و فقط یک نفر در تاریخ جهان هستی از نسل زن به دنیا آمده است و آن عیسی مسیح خداوند است که از مریم باکره به دنیا آمده است؛ از سوی دیگر مسیح با داشتن طبیعت الهی قادر است که شیطان و فرشتگان شریر را تا ابد نابود سازد. او براستی انسان و براستی خداست؛ خدایی که جسم انسانی پوشید و در میان انسان ها ساکن شد تا آنها را از اسارت گناه و مرگ نجات دهد و بین انسان و خدا آشتی برقرار کند. اما سوالی که مطرح می شود این است که آن نجات دهنده به چه طریقی می تواند این دره عمیق جدایی میان خدای قدوس مطلق و انسان گناهکار را از میان بردارد و انسان را با خدا آشتی دهد. برای جواب به این سوال اجازه دهید آیه ۲۱ از فصل سوم را بررسی کنیم:

21یهوه خدا پیراهنهایی از پوست برای آدم و زنش ساخت و ایشان را پوشانید.

در نگاه اول این آیه از اتفاقی بسیار ساده صحبت می کند که چندان مهم به نظر نمی رسد. اگر به یاد داشته باشید کمی پیش تر گفتیم آدم و حوا بلافاصله بعد از نافرمانی از دستور الهی چشمانشان باز شد و فهمیدند که عریان هستند و از برگ های انجیر برای خود ستر هایی ساختند تا عریانی خود را بپوشانند.
اما با نگاهی دقیق تر متوجه می شویم که اتفاقا آیه ۲۱ یکی دیگر از آیات کلیدی فصل سوم است که درک آن بسیار مهم و حیاتی است. توجه کنید که اولا خدا مستقیما در این رویداد دخیل است و اوست که برای آدم و حوا آن لباس ها را مهیا می سازد و خود آدم و حوا مطلقا دخالتی در این امر ندارند. نکته دوم اینکه این واقعه نشان می دهد پوشش هایی که آدم و حوا از برگ های درخت انجیر با تلاش و ابتکار خود ساخته بودند ابدا برای پوشش عریانی آنها کافی نبود در غیر این صورت خدا با تهیه لباس های جدید کار بیهوده ای انجام نمی داد زیرا خدای قادر و دانای مطلق هرگز عملی اضافی ، تکراری یا بیهوده انجام نمی دهد. سوما همانطور که قبلا گفتیم مشکل اصلی آدم و حوا عریانی روحانی شان بود که احساس گناه و خجالت را در آنان بوجود آورده بود. در واقع عریانی فیزیکی آدم و حوا بعد از سقوط، نمادی از عریانی و ورشکستگی و فقر روحانی آنان بود. تاکید این مسئله در فصل سوم کتاب پیدایش برای همین موضوع است که خواننده درک کند که در عمق وجود آدم و حوا بعد از سقوط چه می گذشت؛ وجود آنها از احساس گناه و خجالت پر شده بود. چهارم اینکه فقط خدا قادر است که پوششی مناسب برای عریانی روحانی انسان و نجات او از این وضعیت هولناک مهیا سازد و خود انسان نمی تواند خود را از این منجلاب گناه و مرگ نجات دهد و هر کوشش و تقلای انسانی او را بیش از پیش به داخل باتلاق مرگ سوق می دهد. نکته مهم دیگر اینکه خدا برای تهیه لباسی مناسب که بتواند عریانی آدم و حوا را پوشش دهد از پوست حیوانی استفاده می کند و این بدین معنی است که باید حیوانی «معصوم» که از او هیچ گناهی سر نزده بود برای این منظور قربانی می شد و این واقعه اولین مرگ فیزیکی بر روی کره خاکی را رقم زد.
این دقیقا طریقی است که خدا برای نجات انسان از اسارت گناه و مرگ مهیا ساخته است. یعنی نجات دهنده ای که عدالتش کامل است و در او هرگز گناهی وجود ندارد می بایست تاوان و جریمه گناه نسل آدم و حوا را با مرگ خود بپردازد و مرگ و جهنم آنان را بر دوش گیرد و عدالت کامل خود را همچون ردایی بر تن نجات یافتگان کند. این دقیقا مصداق کلمه ای است که در انتهای آیه ۲۱ به آن اشاره شده است و به عبری «کافار یا کافِر» و به فارسی «کَفّاره» یعنی «پوشاندن» است. این دقیقا اتفاقی است که در صلیب عیسی مسیح خداوند به انجام رسید؛ وی با مرگش بر صلیب گناهان نجات یافتگان را بر خود گرفت و جریمه آنها را بر دوش کشید و نجات یافتگان را با ردای عدالت کامل خود آراسته کرد. حال ایمانداران واقعی به مسیح با عدالتی که متعلق به آنان نیست وارد ملکوت آسمان خواهند شد و بدین ترتیب صلح و آشتی با خدای قدوس و عادل مطلق مجددا میسر میگردد.
در نهایت و در آخر زمان عیسی مسیح خداوند با قدرت الهی اش شیطان و همچنین «مرگ» را برای همیشه نابود خواهد ساخت و در زمین و آسمان جدید مرگی وجود نخواهد داشت. در آینده و فصل های کلیدی دیگر به این موارد نیز خواهیم پرداخت.
در مورد پیشگویی آیه ۱۵ و رویداد آیه ۲۱ فصل سوم کتاب پیدایش، توصیه می کنم که مقاله های تحت عنوان «نجات انسان» و «نجات دهنده» را در بخش مقالات همین تارنما و یا در کانال تلگرامی فیض و راستی بخوانید. در این مقالات با اشاره به پیشگویی های متعدد دیگر عهد عتیق این دو مسئله کلیدی فصل سوم یعنی پیشگویی ظهور نجات دهنده ای از نسل زن و واقعه کفاره گناه آدم و حوا را به تفصیل بررسی کرده ام.

امیدوارم این بحث مختصر و فشرده، درک شما را از وضعیت انسان و جهانی که در آن زندگی می کنیم بیشتر کند. فیض عیسی مسیح خداوند با همگی شما باد.آمین

کتاب پیدایش فصل سوم

1و اما مار از همۀ وحوش صحرا که یهوه خدا ساخته بود، زیرکتر بود. او به زن گفت: «آیا خدا براستی گفته است که از هیچ‌یک از درختان باغ نخورید؟» 2زن به مار گفت: «از میوۀ درختان باغ می‌خوریم، 3اما خدا گفته است، ”از میوۀ درختی که در وسط باغ است مخورید و بدان دست مزنید، مبادا بمیرید.“» 4مار به زن گفت: «به‌یقین نخواهید مرد. 5بلکه خدا می‌داند روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز خواهد شد و همچون خدا شناسندۀ نیک و بد خواهید بود.» 6چون زن دید که آن درخت خوش‌خوراک است و چشم‌نواز، و درختی دلخواه برای افزودن دانش، پس از میوۀ آن گرفت و خورد، و به شوهر خویش نیز که با وی بود داد، و او خورد. 7آنگاه چشمان هر دوی آنها باز شد و دریافتند که عریانند؛ پس برگهای انجیر به هم دوخته، لُنگها برای خویشتن ساختند. 8و صدای یهوه خدا را شنیدند که در خنکی روز در باغ می‌خرامید، و آدم و زنش خود را از حضور یهوه خدا در میان درختان باغ پنهان کردند. 9ولی یهوه خدا آدم را ندا در داده، گفت: «کجا هستی؟» 10گفت: «صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، زیرا که عریانم، از این رو خود را پنهان کردم.» 11خدا گفت: «که تو را گفت که عریانی؟ آیا از آن درخت که تو را امر فرمودم از آن نخوری، خوردی؟» 12آدم گفت: «این زن که به من بخشیدی تا با من باشد، او از آن درخت به من داد و من خوردم.» 13آنگاه یهوه خدا به زن گفت: «این چه کار است که کردی؟» زن گفت: «مار فریبم داد و من خوردم.» 14پس یهوه خدا به مار گفت: «چون چنین کردی، از همۀ چارپایان و همۀ وحوش صحرا ملعونتری! بر شکمت خواهی خزید و همۀ روزهای زندگی‌ات خاک خواهی خورد. 15میان تو و زن، و میان نسل تو و نسل زن، دشمنی می‌گذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنۀ وی را خواهی زد.» 16و به زن گفت: «درد زایمان تو را بسیار افزون گردانم؛ با درد، فرزندان خواهی زایید. اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود، و او بر تو فرمان خواهد راند.» 17و به آدم گفت: «چون سخن زنت را شنیدی و از درختی که تو را امر کردم از آن نخوری خوردی، به سبب تو زمین ملعون شد؛ در همۀ روزهای زندگی‌ات با رنج از آن خواهی خورد. 18برایت خار و خَس خواهد رویانید، و از گیاهان صحرا خواهی خورد. 19با عرق جبین نان خواهی خورد، تا آن هنگام که به خاک بازگردی که از آن گرفته شدی؛ چراکه تو خاک هستی و به خاک باز خواهی گشت.» 20و اما، آدم زن خود را حوا نامید، زیرا او مادر همۀ زندگان بود. 21یهوه خدا پیراهنهایی از پوست برای آدم و زنش ساخت و ایشان را پوشانید. 22و یهوه خدا فرمود: «اکنون آدم همچون یکی از ما شده است که نیک و بد را می‌شناسد. مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورد و تا ابد زنده بماند.» 23پس یهوه خدا آدم را از باغ عدن بیرون راند تا بر زمین که از آن گرفته شده بود زراعت کند. 24پس آدم را بیرون راند، و در جانب شرقی باغ عدن کروبیان را قرار داد و شمشیری آتشبار را که به هر سو می‌گشت، تا راه درخت حیات را نگاهبانی کند.

راهنمایی           پنجره را ببندید X

با کلیک روی شماره آیات، تفسیر آنها را انتهای متن مطالعه کنید و با کلیک مجدد روی شماره آیات در بخش تفسیر به مکان اول در متن کتاب مقدس برگردید. برخی از آیات به دلیل وضوح معنایی تفسیر نشده اند و با کلیک روی شماره آنها اتفاقی نمی افتد.
همچنین با کلیک روی کلمات آبی رنگ و نگاه داشتن ماوس روی آنها در متن کتاب مقدس اطلاعات بیشتری در مورد آن کلمه در پنجره ای دیگر ظاهر می شود که با حرکت ماوس از روی کلمه آبی رنگ، آن پنجره بسته می شود.